مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خود بود ناگهان پسر 4ساله اش سنگی برداشت وبا ان چند خطی بر روی بدنه ی ماشین کشید.مرد با اعصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به ان ضربه زد او بدون اینکه متوجه شود  با اچار فرانسه ای که در دستش داشت اینکار را میکرد .در بیمارستان پسرک به دلیل شکستگی های متعدد انگشتانش را از دست داد وقی پسرک پدرش را دید...

با نگاهی دردناک پرسید:بابا!!کی انگشتانم دوباره رشد میکنند؟مرد بسیار غمگین شد وهیچ سخنی بر زبان نیاورد....

او به سمت ماشین برگشت واز روی عصبانیت چندین بار با لگد به ان ضربه زد در حالی که از کرده ی خودش ناراحت و پشیمان بود به خطهایی که پسرش کشیده بود نگاه کرد

پسرش نوشته بود:(بابایی دوستت دارم)

............

............

روز بعد مرد خودکشی کرد

دختروپسری با سرعت 120کیلومتر با موتور حرکت میکردند

دختر به پسر میگه :که اروم تر برو مگه عجله داری؟من میترسم.

پسر میگه :نه بابا حال میده داره خوش میگذره.

دختر میگه :اصلا خوش نمیگذره اروم برو.

پسر میگه: پس بگو دوستم داری؟

دختر میگه:خیلی خیلی دوستت دارم

پسر میگه:اول این کلاه و بذار که اذیتم میکنه و بعد سفت بغلم کن

بعد از چند روز توی روزنامه چاپ میشه یک موتور با دو سرنشین با برخورد به یک ساختمان یکی از انها فوت شده است

پسر که فهمیده بود ترمز بریده است و میدانست که دیگر دختر را نمیبیند میخواست برای اخرین بار از دختر کلمه ی دوستت دارم را بشنود

ادامه=ادامه ی مطلب

به باباش میگه میخوام برم سمت گیاه خواری نظرت چیه؟!باباش:افرین خوبه مگه تو چیت از بز کمتره؟؟

خواستم جونم و فدات کنم با خودم گفتم چرا عاقل کند کاری که باز ارد پشیمانی؟ 

بچه دنیا اومده همه خوشحال مادربزرگم میگه حالا میخواین براش اسم بذارید؟پ ن پ میخوایم همینجوری ولش کنیم بشه نیوفولدر 

منو تموم فرشته های خدا داشتیم اسمون رو برای اومدن اخرین و قشنگترین فرشته ی خدا اماده میکردیم تا اینکه تو اومدیو گند زدی به جشنمون

پرسیدند بهشت را خواهی یا دوست؟گفتم جهنم است بهشت بی دوست

یادها فراموش نخواهند شد حتی به اجبار و دوستی ها ماندنی اند حتی با سکوت